تربچه مامان

سلام

1391/8/1 15:38
649 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قطره ای جاری شده از چشم یتیم

سلام ای جگر تیکه تیکه شده امام حسن ع

سلام ای دلی که بی قرار فرزند در خون غلتیده

خداجون من چه گناهی کردم اینجور باید حالم بد بسه

چرا کسی نمیفهمه من بچه دلم میخواد

تو که میگی بچه زوده از دل من چه خبری داری میگی

باباجون کاش دخترت بمیره

بیاد پیش بابای مهربونش که حتی عکشو ندیده

بابایی چرا من باید بخاطر بچه از دیگران حرف و دل زخم نشنوم

بابایی هر کی میاد وبم دائم دل منو کباب میکنه

بابایی میگن زوده ولی از کجا میدونن تو دلم چه خبره

بابا شماها پدر دارین مادر دارین خواهر برادر مگه من کبو داره بجز خدا و همسرم و مادرم

خداجون یعنی میشه نینیم زود بیاد منم با نینم سرگرم بشم

خداجون مگه نگفتی به هر کی عذابی مصیبتی بدم

عوضشو درمیام یه شوهر خوب دادی و من فرزندمو زود میخوام

بابایی چرا من همش تو غصه بخورم خدایا از هر طرفی بهم فشار میاد

مامانم نینی میخواد میگه قبل مرگم ببینم نوه یوسفمو

ای جان بابا ای قربون صورت ماهت برم که لیاقت دبدنشو نداشتم

همه میگن بابام من میگم یوسفم بابای اسمونی من کجایی دلم کباب شد

بابا من چیزی ازت نمیخوام من فقط میخوام یار تو دلی من زود بیاد چون من دارم میترکم میمیرم.

بابا از اینکه بهم میگن بچه بیار خسته شدم بابا

تو رو قسم میدم به جدمون موسی بن جعفر ع از خدا بخواه

یه فرزند سالم و صالح و چشم و دل پاک بهمون بده

خدایا امروزم دلمو یکی با نظرش شکست قطره های مروارید همین جور موقع اذان میرخت پایین

خدا تو رو قسم میگم به عزت و جلال و بزرگیت صدقه سری عموم ابالعباس

یه فرزند سالم و صالح و رشید بهم بده همچون عموم با غیرت

دیگه وب هیچ کس سر نمیزنم زیرش میکنم جوابشو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)