تربچه مامان

سلام

سلام قطره ای جاری شده از چشم یتیم سلام ای جگر تیکه تیکه شده امام حسن ع سلام ای دلی که بی قرار فرزند در خون غلتیده خداجون من چه گناهی کردم اینجور باید حالم بد بسه چرا کسی نمیفهمه من بچه دلم میخواد تو که میگی بچه زوده از دل من چه خبری داری میگی باباجون کاش دخترت بمیره بیاد پیش بابای مهربونش که حتی عکشو ندیده بابایی چرا من باید بخاطر بچه از دیگران حرف و دل زخم نشنوم بابایی هر کی میاد وبم دائم دل منو کباب میکنه بابایی میگن زوده ولی از کجا میدونن تو دلم چه خبره بابا شماها پدر دارین مادر دارین خواهر برادر مگه من کبو داره بجز خدا و همسرم و مادرم خداجون یعنی میشه نینیم زود بیاد منم با نینم سرگرم بشم خداجون مگه ...
1 آبان 1391

روضه امام حسین ع

سلام به روی ماهت جیگیریم مامان خوبه مادرجون باکوئیت اینجا بود خیلی خوشحال بود نمیدونم چرا انشاا... با اومدن تو بیشتر شه مامان فدات بشه نینی گل من مامان از روز پنجشنبه چلشو بسته پس مامانو تنها نذاریا چون دوست دارم تو بیای بغلم وقتی پیش باباییم به خدا میگم خداجون ما خوشبختیم ولی یه فرشته ناز بهمون بده یا صاحب الزمان نظرکن امروز صبح مامان دلش گرفته بود نوحه گذاشتم برای امام حسین ع و بی بی رقیه س گریم گرفت گفتم یا امام حسین زودی دل منم شاد به بودن نینیمون. مامانی رفته بودم پنج شنبه حموم چله رو انداختم تو آب گره خرد دومین باری که انداختم گرش باز شد به دلم افتاد تو راهی داری میرسی به دل مامانی ...
29 مهر 1391

نینی گل من

سلام نی نی گل من خوبی؟ جیگری جات خوبه پیش خدا؟ دلکم زودی بیا پیش مامان دیگه آخه مامان بجز تو که عسلشی کسی رو نداره عزیزجون همش میگه پس کی میاد وروجکتون کلوچه ی مامان بیا ناز نکن مامانی دلش زود میشکنه ها میدونی که مامانی خیلی نذر کرده تو رو قسم میدم به عظمت خدا از اونجا دل بکن ناناز من بابایی نیومده میگه کار داره وای که خسته شدم از بس تنهام مامان فدات بشه بیا عسلم من دل تنگتم عسلم بیا خدایا قسمت میدم به دل سوخته حضرت ابوالفضل العباس که نتونست آب بیاره برا علی اصغر لیلا رقیه 3 ساله به دل منم صفای مادر بودنو ببخش ...
25 مهر 1391

چله افتادن

سلام یا امام زمان من مگه اشتباهی کردم چرا اینجوری میشه دیروز با سمیرا زن حین مهدیخانی رفتم دعا نویس گفت تو بختت بچه هستش یا بدنیا میاد نمیمونه خدایا قند تو دلم اب شد مگه میشه؟ میگه چله افتادی خلاصه خداروشکر گفت که به همین زودیا نینیم میاد انشاا... برام دعا نوشت و 7 نخ به نام خاما بهش داد دعا بخونه و تا 40 روز باید نگهش دارم لبته بعد پریودم یا امام رضا تو رو قسم میدم به دردانه امام رضا عج به همکین زودیا فرزند منم بهم ببخش ای امام رضای غریب تو رو قسم میذم به مادرت که بین در و دیوار موند و محسنش سقط شد بهم ببخش بچم رو به صدقه سری دردانه جوادت میگن این روز من باید شاد باشم چون از اولاداتون هستم ولی هر روز چشام گریون تر میشه انشاا...
25 مهر 1391

چلمو گرفتم

سلام بابای آسمونی من بابایی تازه فهمیدم یه رازو که مامانم تو دلش نگه داشته خدا جون چی میشد بهم یه نینی بدی تا با اومدنش محبت و شادی و روزی حلالمون بیشتر میشد رفتم چلمو گرفتم انشاا... ماه بعد نینیمون میاد خدا بخواد
25 مهر 1391

ارومیه و سقز

سلام چطوری عروسکم؟ مامانی فردا میره عروسی ارومیه و سقز اخ جون عمو زانیار زنشو از عراق گرفته نمیدونم چه جوریه ولی خوشحالم مامانی با بابایی بحثم شد میگفت بریم مشهد ولی نشد انشاا... زودی میایو میریم پابوس امام رضا ع خدایا بحق امام زمان عج تو نینی منو بهم ببخش
25 مهر 1391