تربچه مامان

ته چین گوشت

1391/7/25 21:12
176 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دلکم

مامانی انشاا... کی میای

اخه تو دل برات غش میرم

همش دعا میکنم تو بیای باهات بازی کنم باهات ددری برم

مامانی مامانی خیلی زود دلش میشکنه

الان بابا بیومده رفته اندازه گیری یه جایی

بابایی رو خیلی دوست دارم

درسته خیلی چیارو نمیتونم بگم ولی عاشقشم

حتی وقتی خستس اخلاقش قورقوری میش

مامانی جونم امشب برا بابا ته چین گوشت گذاشتم

پس تو کجایی بیای ببینی مامان چیکار کرده

مامانی میخواد جمعه بره خودشو خوشگل کنه

چون عروسیه خاله زهراست جیگیلی مامان

یادم زهرا خاله نامزد کرده بود بهش گفتم من زودتر از عروسی میکنم

ولی من اون موقع با بابای نامزد نبود حکمت خداست

دلم برا بابابزرگت تنگ شده خیلی

مامانی میخواد یکم گریه کنه آخه همش تو دلش میخواد تو باشی

ولی توام طاقچه بالا میذاری

دلم برا کشورم تنگ شده برا کنار دریاش برا فرهنگ خودم

برای جاهای دیدی باکو

خداجون امیدوارم این ماه نینیمو بدی بهم با نینیمون با مهدی جونم بریم باکو

خداجون مامانم فردا میاد ببرم کارای اداریشو تموم کنم

خداجون هروزمونو بهتر از دیروز کن

دوست دارم عزیزکم

مامانی برای هر لحظه دعا میکنه خدا تو رو بهش بده جیگرم


با باباییت دیشب حرف نزدم همن طور بدون شام خوابیدم همش نازمو میکشید.ته چینو نخوردیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)