تربچه مامان

36 روز مونده شوشویی

1391/7/25 20:54
155 بازدید
اشتراک گذاری

به عروسیمون کم مونده

دلهره خرید عروسی دلهره زندگی دو نفره...

دلهره شب عروسی...

دلهره اینکه چطور باید خودمو راضی کنم که مهدی راحت باشه

خدایا امیدوارم پریود نشم

دلم میخواد عروسیمون عالی باشه دلم میخواد خوش باشیم

دلم میخواد کاش پول کافی داشتیم که جهزیه بخرم

دلم میخواست بابایی باشی تا دخترتو از در خونت بفرستی خونه شوهر

بگی دخترم کوچولوم بزرگ شده عروس شده

برو به سلامت

دلم میخواست وقتی از خونه بابایی میرم همه چی داشته باشم بابا مامان و...

خدایا شکر خیلی مهدیم خوبه تازشم زن دایی رویا تخم مرغ شوشومو خوند

این بود توش اجاق بود نشونه خونه و زندگی

نینی نازمون بود

امایی بودن که شادی می کردن

مسافرت دوفره بود و ....

تخم مرغ چهارشنبه سوری منم

هواپیما بود اجاق روشن بود

درخت بود

راه صاف و ساده واسه مسافرت بود

عروس دوماد بود.

خدا جون منو شرمنده مهدی نکن دوست ندارم از لحاظ خودم جهیزیه کم بیارم

دوست دارم بابام بود برام همه چی میخرید ولی بابایی رفته پیش خدا منم یه خدایی دارم که همتا نداره

قربون صفات خداجونم زندگی همونو خوش و خرم کن

امروزم رفتم عکسایی که گرفتم تو آتلیه عروسی داداش زینب انتخاب کردیم.

بعد رفتم یکمی به زینب تو خونه تکونی کمک کردم.

خدایا انشاا... همه خونه بخرن ما هم بین اونا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)