تربچه مامان

میمیرم بابا اگه نینیم نشه

سلام بابای آسمونی من چرا رفتی از پیش مامان و من خسته شدم تا زخم دل بکشم تا کی بابا منم دخترت که نفهمیدی که هست بابا دلم میخواد جیغ بکشم بابا بابا کاش بودی دلم برات تنگ شده خیلی بابای خوبم چرا نشد یکبار تو بغلت بگیری چرا؟ خدا چرا من خدا خدا خدا دارم از نفس میافتم خدا چرا من باید تاوان کدوم گناهو بدم خدا دلم آتیش گرفته چی میشد بابام بود بابا دلم داره میترکه بابا چرا نذاشتی من ببینمت بابا چرا مامان باعث شد حتی سنگ مزارتم نبینم حتی عکستو بابا تو روقسم میذم به جون یدونه دخترت دل مامانمم شاد کن بابا میخوام جیغ بکشم بابا ح...
25 مهر 1391

لبهای تو

طعم لبهای تو شاید جزو چهار مزه ی اصلی نباشد اما جزو اصلی ترین مزه های زندگی هست! شب‏ لب‏هایت را با بوسه‏‏‏‏ای می‏بندم، باور کن بوسه نمی‏فهمد آزادی بیان یعنی چه؟! وقتی آرام خودت را جا می‏دهی میان بازوانم، دنیا آنقدر کوچک می‏شود که می‏توان خدا را با یک بوسه کشت! من زبان تو را نمی‏دانم امّا حرارت لب‏هایت را خوب می‏فهمم. چشمانت را ببند، بگذار گرمای تنت را خط به خط بخوانم. خشاب لبهایم را می‌گذارم و سینه های بیقرارت را بوسه‌باران می‌کنم... با آه کشیدنت خشابم را دوباره پر می‌کنی و نیمه جان وصیت می‌کنی: گردنم را فراموش کردی! ب...
25 مهر 1391

عروسی شاهانه

سلام عروسی منو و شوشو چیطور بود؟؟؟؟ هان هان؟ چرا صداها نمیاد خلاصه روز20اردیبهشت اومد قرار بود برم چندتا تاج به ارایشگاه نشون بدم اون چندتا رو که دیده بود پس بدم به لیلا خانوم.خلاصه روز چهارشنبه فران باکویی دلش گرفته بود نمیخواست من جایی برم وااااااااای تازه یادم اومد روز چهارشنبه بیدار شدم دیدم دهنم آف بزرگ زده حسابی به رویا گفتم چیکار کنم وای دهنمم آف زده بود خدای من دهنم سماغ گذاشتم از شب قبلش ولی اصلا اثر نداشت دلم پر پر میشد . زن داداش رویا گفت برو زودی درمانگاه ببین از دندونته آماده شدم از کوچه گنج خانلو دراومدم رسیدم درمانگاه رفتم پیش مدیریت ...
25 مهر 1391

نی نی میخوام

سلام مهدی جونم نمیدونم دلم خیلی هوا میکنه که همش پیشم باشی و سرکار نری خیلی دلم میخواد نینیمون بشه دلم میخواد ولی چرا میگی قرضارو بدیم بعد. آخه تو که نمیددونی تو دل مامان چی میگذره. خوب اونم دلش میخواد نوشو ببینه. خداجون چی میشه خودت یه نینی خوب و صالح و عاقل بهمون بدی. مهدی جونم یه حسی داره منو خفه میکنه یه حسی که خیلی غریبه منم طاقت اینارو ندارم مگه من چند سالمه که انقد رنج کشیدم ولی خداروشکر که یه شوشو دارم که دوسم داره الحمدا... و عاشقمه ... بخاطر وجومدم دوسم داره درسته من خیلی چیزایی که میخواست نتونستم فراهم کنم ولی سعی مبکنم اخه مهدی چیکار کنم منم دل دارم بچه میخوام الانم حال مامان خوب نیست نمی...
25 مهر 1391

تنم تن می خواهد

وقتی از خواب بیدار می شم و اتاق تاریک است ., وقتی شب است ، یا دم دمای صبح .. دیوانه می شوم . تنم خودش را می کوبد به در و دیوار .. مثل کسانی که توی خماری مانده اند جنس می خواهد تنم . اصلِ جنس سایه ی تو را! جنگ تن به تن جنگِ سایه ها سایه ها مان روی زمین ، وول می زنند لابه لای هم آرام کنار گوشت می گویی : "کرم ها هم کارشان این قدر طور می کشد؟" می خندم .. برت می گردانم در چشمان شیطنت بارت خیره می شوم پاهایم را می گذارم دو طرف صورتت و می نشینم زیر سینه های بی تابت آن را با دستان مهربانت بین دو سینه ات می گذاری و آن دو صخره ی مرمرین را ...
25 مهر 1391

36 روز مونده شوشویی

به عروسیمون کم مونده دلهره خرید عروسی دلهره زندگی دو نفره... دلهره شب عروسی... دلهره اینکه چطور باید خودمو راضی کنم که مهدی راحت باشه خدایا امیدوارم پریود نشم دلم میخواد عروسیمون عالی باشه دلم میخواد خوش باشیم دلم میخواد کاش پول کافی داشتیم که جهزیه بخرم دلم میخواست بابایی باشی تا دخترتو از در خونت بفرستی خونه شوهر بگی دخترم کوچولوم بزرگ شده عروس شده برو به سلامت دلم میخواست وقتی از خونه بابایی میرم همه چی داشته باشم بابا مامان و... خدایا شکر خیلی مهدیم خوبه تازشم زن دایی رویا تخم مرغ شوشومو خوند این بود توش اجاق بود نشونه خونه و زندگی نینی نازم...
25 مهر 1391